SepanTa
"نام" اصولا چیز مهمی است. كل موضوع را می شود در چند كلمه یا طی یك كلمه خلاصه كرد و اسمش را گذاشت "نام". نام اینجا را سپنتا گذاشتم چون می خواستم سپنتا شود و انگار باز او بود كه مثل روز اول با دم اهورایی اش در من می دمید و انگار باز من بودم كه سرشار می شدم و فارغ از زنجیر های زمینی، پر می گرفتم تا اوج. در هوایش دم زده ام و عشقش را لمس كرده ام. خواستم جوری باشد كه اینجا بوی وجود خودم را بدهد: بوی او را! نامش را سپنتا گذاشتم چون می خواستم سپنتا شود و انگار باز او بود كه دمید و اینجا را سپنتا كرد. «سپنتا از مصدر سپانكیه یعنی مقدس، تعالی»
فهرست اصلی
گذشته سپنتا
- آبان ۱۴۰۴
- مهر ۱۴۰۴
- شهریور ۱۴۰۴
- مرداد ۱۴۰۴
- تیر ۱۴۰۴
- خرداد ۱۴۰۴
- اردیبهشت ۱۴۰۴
- فروردین ۱۴۰۴
- اسفند ۱۴۰۳
- بهمن ۱۴۰۳
- دی ۱۴۰۳
- آذر ۱۴۰۳
- آبان ۱۴۰۳
- مهر ۱۴۰۳
- شهریور ۱۴۰۳
- مرداد ۱۴۰۳
- تیر ۱۴۰۳
- خرداد ۱۴۰۳
- اردیبهشت ۱۴۰۳
- فروردین ۱۴۰۳
- اسفند ۱۴۰۲
- بهمن ۱۴۰۲
- دی ۱۴۰۲
- آذر ۱۴۰۲
- آبان ۱۴۰۲
- مهر ۱۴۰۲
- شهریور ۱۴۰۲
- مرداد ۱۴۰۲
- تیر ۱۴۰۲
- خرداد ۱۴۰۲
- اردیبهشت ۱۴۰۲
- فروردین ۱۴۰۲
- اسفند ۱۴۰۱
- بهمن ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۱
- آذر ۱۴۰۱
- آرشيو
میخوانم
- November 25
- Sir Hermes Marana
- آلوچه خانوم
- آن تایتل
- تلنگر
- تو با منی.. تا همیشه
- دات
- در سیاهی شب سرما را هــــا کن
- روزگاری یک پروشات...
- زنبق دره
- ستاره دنباله دار
- شبح اپرا
- شور و شر - خودنگاریهای بهاره آروین
- عروسک کوکی
- غمکده یک مرد
- فرجام
- لبخند ماه
- لیلی
- مداد شمعی
- میم الف
- میرا
- نجــوای مـن
- نجوا در باد
- نغمه های ماندگار
- نون و پنیر و پسته
- همهمه
- پـــــــرواز
- پلان اول
- چای تلخ
- کافه توهم
- گلابتون جان
- یک سرخپوست خوب
- یه آدم معمولی
- یک زن، یک حس، یک نقطه
- خنده های صورتی
